فلسفه برای ساخت صفر

تفاوت بین یک انسانی که فلسفه می‌داند و یک انسانی که فلسفه نمی‌داند ممکن است در موارد زیر وجود داشته باشد:

1. درک زندگی: انسانی که فلسفه می‌داند، ممکن است بهتر بتواند معنا و هدف زندگی خود را درک کند. او ممکن است بتواند به سوالات اساسی زندگی پاسخ دهد و درک بهتری از خود و دیگران داشته باشد. در مقابل، انسانی که فلسفه نمی‌داند، ممکن است به سادگی درگیر جزئیات روزمره زندگی شود و تحت تأثیر عوامل خارجی قرار بگیرد بدون اینکه به طور عمیق درباره زندگی و معنای آن فکر کند.

2. تفکر و تحلیل عمیق: انسانی که فلسفه می‌داند، ممکن است توانایی تفکر و تحلیل عمیق‌تری درباره مسائل زندگی داشته باشد. او ممکن است بتواند بهتر به مسائل پیچیده نگاه کند و راه‌حل‌های بهتری برای آن‌ها پیدا کند. در مقابل، انسانی که فلسفه نمی‌داند، ممکن است در تفکر سطحی و غیرعمیق باقی بماند و نتواند به طور کامل مسائل را درک کند.

3. مهارت‌های تفکری: انسانی که فلسفه می‌داند، ممکن است مهارت‌های تفکری قوی‌تری داشته باشد. او ممکن است توانایی تفکر منطقی، تحلیلی و نقادانه، استدلال قوی و تفکر خلاق را داشته باشد. این مهارت‌ها به او کمک می‌کنند تا به طور منطقی و هوشمندانه‌تر به مسائل زندگی نگاه کند و تصمیمات بهتری بگیرد. در مقابل، انسانی که فلسفه نمی‌داند، ممکن است در تفکر سطحی و بدون تحلیل باقی بماند و نتواند به طور کامل از مهارت‌های تفکری استفاده کند.

به طور کلی، انسانی که فلسفه می‌داند ممکن است به طور عمیق‌تری در مورد زندگی فکر کند، دارای تفکر و تحلیل عمیق‌تری باشد و مهارت‌های تفکری قوی‌تری داشته باشد. این می‌تواند به او کمک کند تا بهتر درک کند و راه‌حل‌های بهتری برای مسائل زندگی پیدا کند.

دوستان برای تدوین این دوره من خیلی زحمت کشیده ام
وشما باید خیلی زحمت بکشید تا بتوانید جنبه های عملی پدیدارشناسی مدلسازی را درک کنید
من خیلی راحت توضیح وتوصیف خواهم کرد
لیکن بقول اینشتن ساده سازی کنید اما نه خیلی ساده
بعداز این دوره همه مون تغییرات زیادی را تجربه خواهیم کرد حتی خودم،